همشهری آنلاین - بهاره خسروی : مردی که هنرمندانه ملودیهای خاطرهانگیز و نوستالژیک را با سوت آهنگین اجرا میکند و میان اهل بازار به آقای سوتی معروف است. آقای سوتی در روزهای مختلف سال با همین اجراهای ساده اما دلانگیز با مردم ارتباط میگیرد و حال و هوای رهگذران را عوض میکند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
اهل مصاحبه نیستم
خیابان ۱۵ خرداد و یک صبح گرم تابستانی! بازار حسابی شلوغ است و باید حسابی ششدنگ حواست جمع باشد که از میان جمعیتی که با عجله در رفتوآمد هستند بهویژه چرخیهایی که برای رساندن سر موقع سفارشات میان این شلوغیها لایی میکشند و ناغافل سرراهت سبز میشوند، سر سلامت گذر کنی، اگر خوب گوش تیز کنید صدای سوتهای بلبلی دلانگیزی شنیده میشود. بیشتر که دقت کنید این سوتها به قولی آشنا میزنند و بیهوا آدم را به دهه هفتاد و سریال خاطرهانگیز گل پامچال که روایتگر روزهای تلخ جنگ است پرت میکند.
ملودی فولکلور گیلکی در قالب آوازا دشتی است که سازنده آن برای سریال گل پامچال «محمدرضا عقیلی» بود تا مدتها پای ثابت بیشتر محافل شادی رسمی و غیررسمی بود. همین نوای آهنگ و خاطره بازی شروع ماجرای کنجکاویها است. «امید جوادیان» این نوای های آهنگین را با دهانش اجرا می کند. مردی که خیابان پانزده خرداد، کوچه برلن، خیابان ولیعصر(عجج) در مجموع پیادهروهای تهران محل کارش است. ابزار چندانی برای کسب و کار ندارد و به گفته خودش تمام آنچه آموخته از سر عادت و تمرین بوده است.
یک تابلو متوسط با قاب قرمز و آبی اغلب در دست دارد، که این تابلو به دو بخش تقسیم میشود یک سمت بریدهای از تنها مصاحبهاش با یکی از جراید قاب شده و در بخش دیگر ملودیهای نوستالژی با شماره مرتب و منظم نوشته شده است. زیاد اهل مصاحبه و پرحرفی نیست هرچند به گفته خودش اگر سر صحبت را باز کند میتواند به اندازه مثنوی هفتاد من حرف بزند و از ماجراهای مهاجرتش به تهران و راه پر فراز نشیب زندگیاش بگوید.
گل پامچال و شروع ماجرا
برای باز شدن یخ گفتوگو و ایجاد امنیت خاطر بیشتر در باره نحوه کارش و ملودیهایی را که به زیبایی اجرا میکند سؤال میپرسم. سر شوق میآید و در پاسخ از شروع کارش تعریف میکند: «۵۰ سال دارم. اصالتا اهل ساری هستم. شروع کارم به دهه ۷۰ سریال گل پامچال میرسد. ملودی گل مچال را دوست داشتم. البته پیشتر از این هنرمندی چارلی چاپلین برایم جذاب بود. مردی که بیصدا با حرکات فیزیکی بدنش باعث شادی و خنده مردم میشد. اغلب کارهای این هنرمند بینظیر را دنبال میکردم و دوست داشتم با هنری باعث شادی و آرامش مردم باشم و به نحوی حرف دل آنها بیان کنم. در سینما سپهر ساری کارهای خدماتی و نظافتی انجام میدادم. عادت به سوت زدن بهویژه در زمان جارو و طی کشیدن داشتم. از سر همین عادت موقع کار سوت میزدم و ملودی گل پامچال را تمرین میکردم. در واقع نخستین ملودی آهنگ همین سریال بود که نقطه قوت و اتکای من برای اجرای ترانههای بعدی شد.»
سینما شهر فرنگ و همکاری با حمید لولایی
جوادیان بعد از مدتی کار در زادگاهش به تهران مهاجرت میکند تا فصل جدیدی از زندگی را تجربه کند. این بار برای کار راهی سینما شهر فرنگ در همسایگی سینما آزادی میشود. یکی از این تجربهها همکاری با حمید لولایی است.
او با اشاره به این موضوع ادامه میدهد: «در سینما مشغول کار بودم و به همین دلیل به تهران هم که آمدم به دنبال کار در سینما بودم. آن زمان اداره سینما در میدان ولیعصر(عج) کنار سینما استقلال بود. به این اداره مراجعه کردم و نامه شروع به کار در سینما شهر فرنگ را گرفتم. آن زمان حمید لولایی مدیریت سینما را برعهده داشت. در سینما شهر فرنگ تا قبل از آتشسوزی کار میکردم و به طبع تمرینات بیشتریها برای اجرای آهنگهای جدید و بیشتر داشتم تا اینکه سینما شهر فرنگ دچار آتشسوزی شد و از کار بیکار شدم.»
به لیست آهنگ های آقای جوادیان که نگاه کنید کلی آهنگ از فیلم ها و سریال هایی مانند امام علی (ع)، سربداران و....کنار هم ردیف شده که با سوت آهنگ آنها را می زند تا خاطره ها و نوستالژی از این سریالها زنده شود.
همراه روزهای غم و شادی مردم
بیکاری و تعطیلی سینما شروع تازهای برای امید جوادیان شد تا با هنرش و همه آنچه مدتها تلاش و تمرین کرده است این بار همراه روزهای شادی و غم مردم باشد. آقای سوتی قصه ما کلی آهنگ زیبا و دلانگیز را با دهانش مینوازد تا حال مردم راخوش کند: «بعد از تعطیلی سینما شهر فرنگ پیادهروهای خیابانهای تهران شد محل کارم. از چهارراه پارک وی تا میدان ولیعصر(عج) را پیاده گز میکردم و سوت میزدم. معمولاً در روزهای شاد، اعیاد و مناسبتهای ملی و مذهبی ملودیهای شاد و در روزهای سوگواری ملودیهای غمگین را سوت میزنم و از کسی هم بابت اجرا چیزی طلب نمیکنم حتی قیمت و عدد و رقم هم تعیین نکردهام تا هر شخصی بر اساس تمایلش پولی را پرداخت کند. اگر هم پولی نداد گلایه ای ندارم . گاهی شده برای خیلی آهنگ های درخواستی سوت زدهام اما ریالی نگرفتهام.»
صدایی که در جمعیت گم شد
صحبتهایمان حسابی گل انداخته و در باره آهنگها و ملودیهایی که در این سالها سوت زده و محبوبترین آنها گل پامچال است کلی حرف زدیم. در پایان صحبت پرسید: چه ملودی را دوست دارید؟ نگاه کن شمارهاش را بگو! انتخاب را به اختیار خودش گذاشتم. سوت زنان با ملودی گل پامچال در میان هیاهو و شلوغی بازار ناپدید شد تا برای مردم خاطرهها را زنده کند.
نظر شما